گوربا =)

نگارش نهم. درس 1 نگارش نهم

بچه ها میشه یه انشا بهم بگید فق از گوگل نباشه یبار از یکی پرسیدم نوشتم و ماله گوگل بود دبیرم فهمید تاج میدم

جواب ها

جواب معرکه

هلنا ساعی

نگارش نهم

از چه موضوعی ؟ اگه درس اول که در یک روز آفتابی و زیبا، خبر عجیبی در سراسر شهر پیچید. آدم فضایی با سفینه‌ای درخشان بر روی زمین فرود آمده بود و پل عجیبی از جنس فلزات ناشناخته ساخته بود. این پل که به سمت آسمان کشیده شده بود، توجه همه را جلب کرد. مردم از نقاط مختلف شهر به سمت این پل می‌شتافتند. برخی با اشتیاق و کنجکاوی به تماشای آن آمدند، در حالی که دیگران با ترس و وحشت از آن دور شدند. گروهی از جوانان به همدیگر می‌گفتند: «شاید این یک نشانه است! ممکن است آدم فضایی‌ها بخواهند با ما ارتباط برقرار کنند!» اما گروهی دیگر می‌ترسیدند که این موجودات بیگانه قصد آسیب رساندن به زمین را داشته باشند. بچه‌ها، بدون هیچ ترسی، با شادی و هیجان به سمت پل دویدند و سعی کردند با آدم فضایی ارتباط برقرار کنند. آنها از او خواستند که به آنها نشان دهد چطور می‌تواند پرواز کند یا از فناوری خود بگوید. اما آدم فضایی، به جای اینکه با لبخند پاسخ دهد، به سفینه‌اش بازگشت و درهای آن را بست. او نمی‌توانست درک کند که چرا انسان‌ها به او و پلش این‌گونه واکنش نشان دادند. یکی از بزرگترها که همیشه به جوانان می‌آموخت که باید بر ترس‌ها غلبه کنند، پیش قدم شد. او به مردم گفت: «ما باید به این موجود غریبه نزدیک شویم و سعی کنیم او را بشناسیم. ترس ما از ناشناخته‌ها تنها باعث فاصله بیشتر بین ما می‌شود.» این سخنان باعث شد که جمعیت آرام شود و برخی از افراد دلیرتر به پل نزدیک شوند. آنها شروع به صحبت کردن با آدم فضایی کردند و به او نشان دادند که انسان‌ها نیز دوستان خوبی هستند. به تدریج، احساس ترس جای خود را به کنجکاوی و دوستی داد. آدم فضایی که حالا کمی آرام‌تر شده بود، شروع به نشان دادن فناوری خود کرد. او تصاویر زیبایی از سیاره‌اش و زندگی روزمره‌اش به نمایش گذاشت، و مردم متوجه شدند که آنها نیز دغدغه‌ها و آرزوهای مشابهی دارند. این ارتباط به تدریج تبدیل به دوستی شد، و پل مرموز به نمادی از اتحاد و همکاری بین دو جهان تبدیل گردید. این داستان یادآور این نکته مهم است که گاهی اوقات، ناشناخته‌ها می‌توانند ترس ایجاد کنند، اما اگر با ذهنی باز و بدون قضاوت به یکدیگر نگاه کنیم، می‌توانیم فرصت‌های جدیدی برای دوستی و فهم بیشتر پیدا کنیم. پل این آدم فضایی فرصتی بود که به راحتی از دست می‌رفت، اما با شجاعت و اراده همگان، به یک تجربه شگفت‌انگیز تبدیل شد. زندگی ما، بارها با چالش‌ها و موانع روبه‌رو می‌شویم که باید آن‌ها را پشت سر بگذاریم. یکی از نمادین‌ترین این چالش‌ها، گذر کردن از رودخانه است. رودخانه، با جریان پرشتاب و آب‌های خروشانش، نمادی از مشکلات و سختی‌هایی است که در مسیر زندگی با آن‌ها مواجه می‌شویم. یک روز گرم تابستانی، تصمیم گرفتم به کنار رودخانه‌ای بروم که همیشه از دور نظاره‌گر زیبایی‌های آن بودم. وقتی به آنجا رسیدم، دیدم که آب با صدای بلند و خروشان در حال حرکت است. در ابتدا، احساس ترس و تردید به من دست داد. فکر می‌کردم آیا می‌توانم از این رودخانه عبور کنم؟ آیا توانایی مقابله با جریان آن را دارم؟ اما به یاد آوردم که هر چالشی، فرصتی برای یادگیری و رشد است. با خود گفتم: 'اگر نتوانم از این رودخانه عبور کنم، چگونه می‌توانم به سوی اهدافم پیش بروم؟' پس از کمی تامل، تصمیم گرفتم که با احتیاط و اعتماد به نفس به سوی رودخانه بروم. با هر قدمی که به سمت آب نزدیک‌تر می‌شدم، حس عمیق‌تری از اراده و انگیزه در درونم شکل می‌گرفت. وقتی به لبه رودخانه رسیدم، پاهای خود را در آب گذاشتم و متوجه شدم که گرچه جریان آب قو

سوالات مشابه درس 1 نگارش نهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام